92/6/29
7:5 ع
یک قطره ماه? در دل مرداب می شوم
وقتی شبیه بستنی ات? آب می شوم
شعر سقوط ساده ی من: چار? سه? دو? یک
از چشمهای آبی تو..
چکه..
چکه..
چک..
بیدار هستم و به دلم خار می کشم تا صبح می نشینم و سیگار می کشم
بعد از چهار سال? که البته کم نبود
امروز دیده بودمت و ...خواب هم نبود
تصویر های گنگ? که مانده برایم از/
بعد از چهار سال? تو را می سرایم از/
از...روزهای گرم تر از گرمی تنت
از...روزهای شعر "مشیری" نوشتنت
تردید در سپردن کاغذ به دست تو
تا اضطراب گفتن جانم...الو...الو
در گوش من صدای تو که حرف میزنی
بحث شبیه بودن این عشق و ...بستنی...
در کوچه ها نوشتن اسم تو روی برف
شبها دروغ و راست? ولی حرف? حرف? حرف
حسی غریب و سرد? که در جانمان نشست
و پرسش همیشگی ِ "بار اول است؟؟"
از ترس و لرز آمدن توی خانه تا/
وسواس در سرودن یک عاشقانه تا/
تا...اتفاق ماندن تو? آنچه رخ نداد
تا...این چهار سال? که مانند برق و باد
وقتی به سادگی? "به خدا می سپارمت"
وقتی سکوت....
.
.
.
.
.
پیام رسان